چندی است که مـوضوع اخـلاق مـیان اهل فکر و نظر و مردم عادی جامعه،به صورت جدی مطرح شده است.عمدهترین دلیل طرح این موضوع،به وجـود آمدن یک حس عمومی است مبنی بر این که جامع با معیارهای اخلاقی فـاصله گرفته و در مجموع افراد کـمتر از گـذشته خود را مقید به رعایت معیارهای اخلاقی میدانند.واقعیتهای زندگی روزمره،افزایش میزان مسائل اجتماعی همچون طلاق،اعتیاد،ارتشاء،جرائم و تحلفات اقتصادی،بیاعتمادی در بازار و روابط اقتصادی و همچنین بیتوجهی بیشتر به هنجارهای مربوط به پوشش و روابط بین دو جنس،همگی نشانههایی عینی از سستتر شـدن معیارهای اخلاقی و دینی هستند.این پدیده در حالی رخ میدهد که انقلاب اسلامی ایران با داعیه بزرگ اخلاقی و براساس نقد نظام اخلاقی حاکم بر جهان شرق(اردوگاه سوسیالیسم) و جهان غرب(اردوگاه سرمایهداری)شکل گرفت و هنوز هم مدیران نـظام جـمهوری اسلامی و وفاداران به انقلاب اسلامی،جهان غرب را نقداخلاقی میکنند و مدعی ارائه الگویی اخلاقی برای سایر جوامع هستند.بنابراین طبیعی است جامعهای که با ادعای طراحی یک نظام اخلاقی الگو، انقلابی را پشتسر گذاشته است،وقتی با ایـن احـساس عمومی مواجه میشود که پایبندیهای اخلاقی در خود اینجامعه در مقایسه با گذشته کمتر شده،به صورتی جدی به مساله اخلاق بیندیشد و تلاش کند برای این ناکامی،تبیینی ارائه دهد و برای مشکل خود چارهجویی کـند.بسیار طـبیعی است که این موضوع هم مانند هر مساله اجتماعی دیگر،از منظرهای مختلف فکری و ایدئولوژیک دنبال شود و تبیینها و تفسیرهای متفاوتی برای آن ارائه گردد.مهم این است که این گفتوگوها بصیرت اجتماعی درباره موضوع را افزایش میدهد.